مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای مدح تو در سـوره و آیـات مکرر وی وصف تو در جمع روایات مکرر قرآن همه در مدح تو گویی شده نازل جـبریل به تـشـریح سَـجـایات مکـرر فرمـوده خـدا بر تو مبـاهـات فـراوان کرده است خدا غرق عطایات مکرر هر معجزهات لطف و عطای دگری شد اَبـنـاء بـشــر دیــد هــدایـات مـکــرر عـالـم همه در سـایـۀ لـطـفـت مـتـنعّـم کـز رحـمـت تـو آمـده آیــات مـکـرر با اینکه سِـزَد سـایۀ تو بر هـمه آفـاق شد اُمّـت تـو غـرق عـنـایـات مـکـرر آن طایفه که حقِ تو نشناخت، پس از تو شد سـلـطـنـتش غـرق جـنایات مکرر خـنـاس نـدارنـد اَمـان از غـضـب تـو ثبت است از این دست حکایات مکرر از بدر و اُحد آمده تا خـیـبر و خـندق وصف تو و حـیدر به کـنایات مکرر دور و بر تو حـیدر کـرار همه عـمر میسـاخـت عـلـی دفـعِ بلایات مکرر باید چو علی جان به تو تسلـیم نمائـیم هـنگـام خـطـرهـا و زیـارات مـکـرر هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکـر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور است آری سخن از خلق نکوی تو چه زیباست زیباتر از آن طاعت کوی تو چه زیباست حیف است سخن از رخ زیبات نگوئیم امّا طلب سیره و خوی تو چه زیباست از یوسفِ یعقوب، تو هستی نمکینتر در مَسلَخِ جان دیدن روی تو چه زیباست در آیـنــۀ روی عـلـی روی تـو پـیــدا سیمای تو در جلوۀ هوی تو چه زیباست از هـیـبـت تــو ارث بَــرَد اُمِّ ابـیــهــا با فاطمه اسرار مگوی تو چه زیباست ارثِ تو پس از فاطمه نزد حسنین است از گلشن تو نَشئۀ بوی تو چه زیباست عطر حسن و بوی حسین است بهاران باران همه از آب وضوی چه زیباست بر لعل لبت، مُهر صفت، بوسه نوشتند گفتی به حسین، خطّ گلوی تو چه زیباست انگشت تو سرشـارتر از سیـنـۀ مادر مَستیِ گوارای سَبوی تو چه زیباست میخواند خداوند ترا، اشرف مخلـوق میگفت ملک پیچشِ موی تو چه زیباست ما را به صف حشر جدا کن ز حریفان رسوایی آنروزِ عدوی تو چه زیباست هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور اسـت توفـیـق اگر گـوشۀ چـشـمـت برسـاند ما را به سـراپـردۀ عـصـمت برسـاند حُبَّت اگر از سینه به اخلاص بجوشد شک نیـسـت به والاییِ نـیّـت برسـاند بیهوده ز مِهر و غـم تو دم نـتوان زد دل را غـمِ دلـدار به طاعـت بـرسـاند جَـشنی که برای تو همه سال بگـیریم بایست که ما را به حـقـیـقـت برسـاند مؤمن به جز احکام، که مؤمن شدنی نیست پس راه شریعـت به طریقـت برسـاند این ذِلّتِ عـصیان نگـذارد بخـود آئـیم لطف تو مگـر بـاز به عـزّت برسـاند آنـدم بـه تَـوَلّای تــو داریـم صــداقـت کز دشـمـن دیـنت به بـرائت بـرسـاند با ظـلـم کـنـار آمـدن و جَـهـد نکـردن هیهات، که ما را به سـعـادت برساند بـیــداری اســلام اگـر اوج گــرفــتــه ما را نفـس توست به شوکـت برساند از منحرفان دور شدن کارِ دلِ ماست ای کاش کسی حرف به دولت برساند خشنودیِ یک عمر، که دانست چه روزیست؟ آن روز که ما را به شهـادت برسـاند هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکـر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور است |